آخرین ققنوس

تفکرات روزمره ققنوسی که از جاودانگی خسته شده و دلش میخواد بمیره....

آخرین ققنوس

تفکرات روزمره ققنوسی که از جاودانگی خسته شده و دلش میخواد بمیره....

آبان

همیشه از آبان بدم میومد. هرسال آبان غصه ام میگرفت و نمیفهمیدم چرا...

امسال تقویم رو نگاه نکردم. غم که دوباره تو دلم تنبار شد٬ غصه که یهو ریخت تو دلم٬ حوصله که دیگه تموم شد٬ فهمیدم آبان شروع شده.

یه طوری حس میکردم به تو ربط داره.... میدونستم هر تغییری تو حال و حوصله ام یک جوری به تو میرسه. یا به تو یا به خاطره ات یا به ....

میدونی علتش چیه؟ اینکه الان دور ترین فاصله رو ازت دارم. بهشت من. اردیبهشت من


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد