اینم از فالی که یکی دیگه از دوستان برام گرفته:
سخن دانى و خوش خوانى نمى ورزند در شیراز
بیا حافظ که تا خود را به ملکى دیگر اندازیم
دیشب خوابتو دیدم.
پریشب از خدا خواستم که تو خواب ببینمت و دیشب دیدم. واضح و زنده.
دیدم که هنوز منو دوست داری.
دیدم که برگشتی و اومدی منو ببینی.
دیدم که بغلت کردم و بوسیدمت. دیدم که باز بدون تو نمی تونم زندگی کنم.
خوشحالم.
خوشحالم که هنوز حداقل خوابتو میبینم.
من از یادت نمی کاهم......